tokenدیکشنری انگلیسی به فارسینشانه، رمز، ژتون، علامت، نشان، نشانی، یادگار، یادگاری، یادبود، علامت رمزی، کلمه رمزی، علامت مشخصه، اجازه ورود، بلیط ورود
نمونه 5tokenواژههای مصوب فرهنگستانهریک از تجلیهای ملموس و عینی یک نوع که ویژگیهای آن نوع را نمایش دهد
میدان واپایش دسترسیaccess control fieldواژههای مصوب فرهنگستانالگویی از بیتها برای: متمایزسازی قابک از تکهداده (token)؛ نشان دادن ایستگاههای دادهای که ممکن است از تکهداده استفاده کنند؛ نشان دادن مکان و زمان حذف قابک و
تراکم واژگانیlexical densityواژههای مصوب فرهنگستاننسبت واژههای واژگانی به واژههای دستوری در یک متن متـ . نسبت نوع به نمونه type/token ratio, TTR