فجللغتنامه دهخدافجل . [ ف َ / ف َ ج َ ] (ع مص ) نرم و فروهشته گردیدن . (منتهی الارب ). استرخاء. (اقرب الموارد). || سطبر شدن . (منتهی الارب ). غلیظ شدن . (اقرب الموارد).
فَلَکٍفرهنگ واژگان قرآنفلك -مدارات فضايي که هر يک از اجرام آسماني در يکي از آن مدارها سير ميکنند (عبارت "کل في فلک يسبحون " يعني هر يک از خورشيد و ماه و نجوم و کواکب ديگر در مسير خاص
شیارزنیgougingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی برشکاری گرمایی که در آن ذوب کردن و برداشتن فلز باعث ایجاد پخی یا شیار میشود متـ . شیارزنی گرمایی thermal gouging, TG