suitدیکشنری انگلیسی به فارسیکت و شلوار، دادخواست، خواستگاری، تقاضا، جامه، درخواست، عرضحال، مرافعه، یک دست لباس، توالی، تسلسل، نوع، مناسب بودن، وفق دادن، جور کردن، خواست دادن، خواستگاری کرد