قعللغتنامه دهخداقعل . [ ق َ ] (ع اِ) چوبی که زیر شاخهای سبز رَز نهند. (منتهی الارب ). وآن را مشحط نامند. (اقرب الموارد). || (ص ) پستک زفت نافرجام . (منتهی الارب ). الرجل القصیر
قوعلةلغتنامه دهخداقوعلة. [ ق َ ع َل َ ] (ع اِ) کوه کوچک خرد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پشته ٔ خرد. || (ص )عقاب قوعلة؛ عقاب کوه باش یا عقاب برآینده بر کوه .