primeدیکشنری انگلیسی به فارسینخستین، کمال، اغاز، بهار جوانی، زبده، بهترین قسمت، بار کردن، تفنگ را پر کردن، بتونه کاری کردن، قبلا تعلیم دادن، اماده کردن، تحریک کردن، نخست، اول، اصلی، اولیه،
آماد 2primeواژههای مصوب فرهنگستانسرنخی که وقتی تجربه میشود پاسخ مشخصی را تسهیل و بقیه را مهار میکند