accidentدیکشنری انگلیسی به فارسیتصادف، حادثه، سانحه، اتفاق، واقعه ناگوار، پا، تصادف اتومبیل، پیش امد، مصیبت ناگهانی، صفت، صرف، عارضه، شیی ء
غربگراییoccidentalismواژههای مصوب فرهنگستانگرایش به شیوهها و مظاهر فرهنگی و اجتماعی کشورهای غرب اروپا و امریکای شمالی