lockedدیکشنری انگلیسی به فارسیقفل شده است، قفل کردن، قفل شدن، بستن، بغل گرفتن، راکد گذاردن، بوسیله قفل بسته ومحکم شدن
اتاق دوقفلهdouble-locked roomواژههای مصوب فرهنگستاناتاقی که مهمان میتواند، برای ممانعت از ارائة خدمات خانهداری، درِ آن را از داخل با قفل شببند (dead bolt) ببندد
مخنثیلغتنامه دهخدامخنثی . [ م ُ خ َن ْ ن َ ] (حامص ) مأخوذ از تازی ، مأبونی . نامردی . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
باری مخزنیtanker 1واژههای مصوب فرهنگستاننوعی خودروِ باری که بر روی شاسی آن مخزنی فولادی برای حمل مایعات نصب شده باشد
بارگُنج مخزنیtank containerواژههای مصوب فرهنگستانبارگُنجی ویژۀ حمل مایعات با مخزنی استوانهای که برای سهولت جابهجایی و رویهمچینی قابی مکعب دارد
دوبۀ مخزنیtank bargeواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دوبۀ دارای مخزن که از آن برای حمل کالای مایع استفاده میکنند
کشور جزیرهایisland stateواژههای مصوب فرهنگستانکشوری که بخش اصلی سرزمین آن شامل یک یا چند جزیره است متـ . کشور دریابست sea-locked state