کبابپزی ژاپنیteppanyaki style, shichirin (Jp.)واژههای مصوب فرهنگستانشیوهای در آشپزی ژاپنی که در آن سرآشپز هنگامی که مشتریان در کنار کبابپز نشستهاند، غذا را پیش چشمشان با مهارت خاصی آماده میکند
تحجولغتنامه دهخداتحجؤ. [ ت َ ح َج ْ ج ُءْ ] (ع مص ) لازم گرفتن چیزی . || چنگ درزدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || شاد گردیدن . || بخیلی ک
تحککلغتنامه دهخداتحکک . [ ت َ ح َک ْ ک ُ ] (ع مص ) تحکک به چیزی ؛ وادوسیدن . و به «با» متعدی شود. (تاج المصادر بیهقی ). با کسی واکاویدن . (زوزنی ). کاویدن . تمرس . (منتهی الارب
تحوجلغتنامه دهخداتحوج . [ ت َ ح َوْ وُ ] (ع مص ) حاجت خواستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). طلب حاجت . (اقرب الموارد) (قطر المحیط): خرج فلان یتحوج ؛ ای یطلب ما یحتاج الیه من م
کتحلغتنامه دهخداکتح . [ ک َ ] (ع اِ) خراش سنگ ریزه کمتر از کدح . (منتهی الارب ). خراشی که بجلد رسد کمتر از کدح . (ناظم الاطباء). و رجوع به کدح شود.
کتحلغتنامه دهخداکتح . [ ک َ ] (ع مص ) سیر خوردن . (آنندراج ). سیرخوردن طعام را. (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). || برداشتن و انداختن بر کسی گرد و خاک را یا درکشیدن جامه را از