جهثلغتنامه دهخداجهث . [ ج َ ] (ع مص ) سبک گردیدن از بیم یا خشم یا طرب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).
وهثلغتنامه دهخداوهث . [ وَ ] (ع مص ) کوشیدن و ستیهیدن در چیزی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). || سخت سپردن زیر پای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). و فعل آن از باب ض
هثلغتنامه دهخداهث . [ هََ ث ث ] (ع مص ) دروغ گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || هث چیزی ؛ درآمیختن برخی از آن به برخی دیگر. (از معجم متن اللغة).
کوچکدیکشنری فارسی به انگلیسیbit, diminutive, et _, ette _, exiguous, ie _, invisible, junior, kin _, let _, ling _, little, petty, pint-size, pocket, pocket-size, slight, small, spare, thu
وابسته بهدیکشنری فارسی به انگلیسیacious _, ac_, ate, ative _, eer _, hypo-, ian _, ic _, ie _, ish _, ive _, of, ory _