hedgingدیکشنری انگلیسی به فارسیهدر دادن، پرچین ساختن، خاربست درست کردن، احاطه کردن، طفره زدن، از زیر در رفتن
اقدام پیشگیرانه 1hedging actionواژههای مصوب فرهنگستانرشتهفعالیتهایی برای افزایش آمادگی درصورت نقض شدن فرضها
خطرکاهی1hedgingواژههای مصوب فرهنگستانفعالیتهایی که برای کاهش مخاطرات پدیدآمده در حین فعالیتهای دیگر انجام میشود