curveدیکشنری انگلیسی به فارسیمنحنی، خم، پیچ، خمیدگی، خط منحنی، چیز کج، خط خمیده انحناء، منحنی خوراندن، خم کردن
پَسار قوسcurve drag, curve resistanceواژههای مصوب فرهنگستاننیروی مقاوم در برابر حرکت قطار در هنگام عبور از قوس
ریل نگهبان قوسcurve guardrailواژههای مصوب فرهنگستانریل نگهبانی که در قوسها و کنار ریل داخلی برای هدایت واگنها و کاستن از سایش ریل بیرونی نصب میشود