جزبهلغتنامه دهخداجزبه . [ ج َ زَ ب َ / ب ِ ] (از ع ، اِمص )خشم . غضب . جَزْبَه . (ناظم الاطباء). مأخوذ از جذبه ٔتازی . در تداول عامه ، حالتی که جلب ترس و احترام کند. (یادداشت م
کزبهلغتنامه دهخداکزبه . [ ک َ ب َ / ب ِ ] (اِ) کزب . کنجاره است که نخاله و ثفل مغزهای روغن گرفته باشد. (برهان ) (آنندراج ). کنجاله و تفاله . (ناظم الاطباء). به فارسی عصاره ٔ اده
جزبه داشتنلغتنامه دهخداجزبه داشتن . [ ج َ زَ ب َ / ب ِ ت َ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، دارا بودن حالتی که جلب ترس و احترام کند. (از یادداشت مؤلف ): فلان معلم یا استاد جزبه دارد.