وغیةلغتنامه دهخداوغیة. [ وَغ ْ ی َ ] (ع اِ) اندک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جزء کوچک . (ناظم الاطباء): وغیة من خیر؛ اندک از خیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
هاوشلغتنامه دهخداهاوش . [ وُ ] (اِ) به لغت زند و پازند امت را گویند مطلقاً یعنی امت هر پیغمبر. هاوشت . || متعلق و وابسته . (برهان ) (ناظم الاطباء).
هزهزلغتنامه دهخداهزهز. [ هَُ زَ هَِ ] (ع ص ) آب بسیار و روان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || صاف از آب و شمشیر: ماء هزهز و سیف هزهز؛ صاف . (از اقرب الموارد).