شقذلغتنامه دهخداشقذ. [ ش ُ / ش َ ] (ع اِ) ما به شقذ و لا نقذ؛ نیست او را عیب و خللی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ما به شقذ و لا نقذ؛ نیست او را چیزی .
شقذلغتنامه دهخداشقذ. [ ش َ ] (ع اِ) گرگ . || (ص ) آنکه هر چیز و هر کسی را چشم زند. (از اقرب الموارد). و رجوع به شقذان شود.
شقذلغتنامه دهخداشقذ. [ ش َ ] (ع مص ) دور شدن و دور رفتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
شقذلغتنامه دهخداشقذ. [ ش َ ق َ ] (ع اِ) ما له شقذ و لا نقذ؛ نیست او را چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || ما له شقذ و لا نقذ؛نیست او را جنبش
شقذلغتنامه دهخداشقذ. [ ش َ ق َ ] (ع مص ) چشم زدن کسی مردم و جزآن را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
رابطۀ ترایاtransitive relationواژههای مصوب فرهنگستانرابطهای دوتایی مانند R در یک مجموعه بهطوریکه اگر aRb و bRc آنگاه aRc
رابطۀ متقارنsymmetric relationواژههای مصوب فرهنگستانرابطهای دوتایی مانند R در یک مجموعه بهطوریکه اگر aRb آنگاه bRa