134 مدخل
افغم . [ اَ غ َ ] (ع ص ) بن بینی فرونشسته . (تاج المصادر بیهقی ).
دست پاگیر
قاشق بزرگ چوبی
دريافتن , درک کردن , فهميدن , فرا گرفتن , ملتفت شدن , رساندن
آيا ايشان
HTML
htel
هلیم
افهم , لعقة , محيط
افهم
اسپم، کف، کف روی دیگ، کف کردن
اسپم، کف الود، کف دار