مجلجللغتنامه دهخدامجلجل . [ م ُ ج َ ج َ ] (ع ص ) رجل مجلجل ؛ مرد بسیار ظریف بی عیب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شتر بسیار توانا. (منتهی الارب
مجلجللغتنامه دهخدامجلجل . [ م ُ ج َ ج ِ ] (ع ص ) مهتر. || قوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آن که آوازش دور رود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بسیارگو
مجلجلةلغتنامه دهخدامجلجلة. [ م ُ ج َ ج َ ل َ ] (ع ص ) ابل مجلجلة؛شتران که بر گردن آنها زنگ آویخته باشند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
لْيُمْلِلِفرهنگ واژگان قرآنباید که املا کند (بگوید تا بنویسند ،در اصل "لِيُمْلِلِ"(صيغه امر غائب بوده )كه با اضافه شدن واو براي سهولت لام ساكن شده است .لام آخر نیز به دلیل تقارن با حرف سا
گراف یالیline graph, covering graph, adjoint graph, derived graph, edge graphواژههای مصوب فرهنگستانبرای گراف مفروض G، گرافی مانند (G)L که رأسهای آن یالهای G هستند و دو رأس در(G)L به هم وصل میشوند، هرگاه یالهای متناظر در G دارای رأس مشترک باشند