قتدهلغتنامه دهخداقتده . [ ق َ ت ِ دَ ] (ع ص ) ابل ٌ قَتِدَة؛ شتران دردگین شکم از خوردن قتاد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به قتادی شود.
قتادیلغتنامه دهخداقتادی . [ ق َ دی ی ] (اِخ ) اسبی بود مر خزرج را و این به قتاده منسوب نیست . (منتهی الارب ).
قتادیلغتنامه دهخداقتادی . [ ق ُ دا ] (ع ص ) ابل ٌقُتادی ̍؛ شتران دردگین شکم از خوردن قتاد. (منتهی الارب ). شترانی که از خوردن قتاد درد شکم گرفته باشند.(ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به قتاد شود.