سلقیلغتنامه دهخداسلقی . [س ِ ] (اِ) زمرد یا نوعی از زمرد و آن دون مرتبه ٔ ریحانی و ریحانی دون ظلماتی . (الجماهر بیرونی ص 161).
سلکهلغتنامه دهخداسلکه . [ س ُ ک َ ] (ع اِ) کبک بچه ٔ ماده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به سلک و سلکانة شود.
سلقعلغتنامه دهخداسلقع. [ س َ ق َ ] (ع ص ، اِ) جای بی نبات . این کلمه تابع بلقع است . یقال بلقع سلقع، یعنی جای خشک بی نبات . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زمین درشت . (مهذب الاسماء). || شترمرغ نر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء).