اجتثاثلغتنامه دهخدااجتثاث . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) از بن برکندن . (تاج المصادر) (زوزنی ). برکندن . بریدن . از بن بریدن . (زوزنی ). بیخ بُر کردن . استیصال .
اجتثاثفرهنگ انتشارات معین(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) از بیخ و بن برکندن ، بریدن ، از بن بریدن ، بیخ بر کردن ، استیصال .
خبیثةلغتنامه دهخداخبیثة. [ خ َ ث َ ] (ع ص ) مؤنث خبیث است به معنی ناپاک . ج ، خَبیثات ، خَبائث .- ارواح خبیثه ؛ ارواح پلید. ارواح ناپاک . مقابل ارواح طیبه .- شجرة خبیثة ؛ درخت
اجتثاثلغتنامه دهخدااجتثاث . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) از بن برکندن . (تاج المصادر) (زوزنی ). برکندن . بریدن . از بن بریدن . (زوزنی ). بیخ بُر کردن . استیصال .
اجتفاتلغتنامه دهخدااجتفات . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) هلاک کردن و بردن همه ٔ مال را: اِجْتَفَت َ المال َ. (منتهی الارب ).
اغتثاثلغتنامه دهخدااغتثاث . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) به گیاه بهار رسیدن ستور: اغتث الخیل ؛ به گیاه بهار رسید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). چیز کم یافتن ستور از بهار: اغتثت الخیل ؛ اصا
اجتساسلغتنامه دهخدااجتساس . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) جَس ّ. مس ّ با دست به سر. دست بسودن . (تاج المصادر) (منتهی الارب ). || چریدن به دهان : اجتست الابل الکلأَ؛ چریدند شتران گیاهها را ب