اتبعلغتنامه دهخدااتبع. [ اَ ب َ ] (ع ن تف ) تابعتر: و از عبداﷲ محمدبن الفضل البلخی می آید که گفت : اعرف الناس باﷲ اشدهم مجاهدةً فی اوامره و اتبعهم بسنة نبیه . (هجویری ).- امثال
مهاجرینلغتنامه دهخدامهاجرین . [ م ُ ج ِ ] (اِخ ) گروهی که با حضرت محمد(ص ) از مکه به سوی مدینه هجرت کردند : و السابقون الاولون من المهاجرین و الانصار و الذین اتبعوهم باحسان ... (قر
ذوحسیلغتنامه دهخداذوحسی . [ ] (اِخ ) (یوم ...) لذبیان علی عبس ثم ان ذبیان تجمعت لما اصابت منهم یوم المریقب فزارةبن ذبیان و مرةبن عوف بن سفیان بن ذبیان و احلافهم فنزلوا فتوافوا بذ
ابوشجاعلغتنامه دهخداابوشجاع . [ اَ ش ُ ] (اِخ ) روذراوری . محمّدبن الحسین بن محمّدبن عبداﷲبن ابراهیم همدانی ملقب به ظهیرالدین مؤیدالدوله صفی امیرالمؤمنین . او یکی از وزرای بنی عب
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن یحیی بن سعید ملقب به بدیعالزمان همدانی و مکنی به ابوالفضل . یاقوت در معجم الادباء(چ مارگلیوث ج 1 ص 94 ببعد) آرد: ابوشجاع شیر