تَپ همگاهیsync pulse, synchronizing pulseواژههای مصوب فرهنگستاندر سامانۀ ضبط صدا، تپی که در فرایند همگاهسازی تصویر و نوارهای مغناطیسی به کار میرود
مولد تَپ همگاهیsync pulse generator, SPG, sync motor, sync-signal generator, sync generator, synchronizing generatorواژههای مصوب فرهنگستانمولدی الکترونیکی که ازطریق ایجاد تپهای همگاهی تصویر دوربینهای تلویزیونی را با تصویر گیرندههای تلویزیونی هماهنگ میکند
سیخگویش خلخالاَسکِستانی: six دِروی: six شالی: six کَجَلی: se:x کَرنَقی: səq کَرینی: mil کُلوری: bəsk گیلَوانی: bələsk لِردی: mil
میلدیکشنری فارسی به انگلیسیaccord, bar, disposition, fancy, impulse, leaning, M , mil, mile, mill, pleasure, proclivity, readiness, relish, rod, slope, stomach, tendency, will, willingnes
سیرمَهگویش بختیاریسُرمه (زنان سُرمه را خود به شرح زیرتهیه مىکنند:موم زنبور عسل را در آبگرم مالش دهند تا ذرّات عسل از آن جداشود؛ سپس آن را لوله کرده نخى پنبهاىدر میان آن گذارند و