یکسانلغتنامه دهخدایکسان . [ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) برابر. (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) (از ناظم الاطباء). مساوی . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). همانند. متساوی . هموار. ب
یکسانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ان، مساوی، سربهسر، برابر، هماو، خود، همتا، همطراز، یکی، یکه، یکتا، واحد، یک غیر قابل تمیز ثابت، تغییر ناپذیر تک، بینظیر، تقلیدنشده همینگونه، هم
یکسانفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. مساوی؛ برابر؛ یکجور.۲. (قید) [قدیمی] همیشه.۳. [قدیمی] همعقیده. یکسان داشتن: (مصدر متعدی) [قدیمی] = یکسان کردن یکسان شدن: (مصدر لازم) مانند هم شدن. یکسان ک
سانتی متر در ثانیهلغتنامه دهخداسانتی متر در ثانیه . [ م ِ دَ ی َ/ ی ِ ] (اِ مرکب ) واحد سرعت در دستگاه S .G .C و آن سرعت متحرکی است که در حرکت یکنواخت در هر ثانیه یک سانتیمتر نقل مکان می کند.