یککلغتنامه دهخدایکک . [ ی َ ک َ ] (اِ) آبگیر. تالاب . برکه . (ناظم الاطباء). رجوع به آبگیر و برکه شود.
الیککلغتنامه دهخداالیکک . [ اُ ک ُ ] (اِ مرکب ) این نام را در «زرین گل » به گونه ای از پرن دهند، و آنرا در آستارا گیلاس ، در رامیان و زیارت آلوکک ، در نور و کجور هُلیکُک ، در شیر
یاکریملغتنامه دهخدایاکریم . [ ک َ ] (اِ) قسمی پرنده شبیه به کبوتر کوچک ، دو چند گنجشکی . (یادداشت مؤلف ). گونه ای قمری . رجوع به قمری شود. || (اِ صوت ) اسم صوت پرنده ٔ مذکور. حکا
یک کارهلغتنامه دهخدایک کاره . [ ی َ / ی ِ رَ / رِ ] (ص نسبی ) دارای یک کار. || که یک کار از او ساخته شود. || (ق مرکب ) در تداول زنان ، جمله ای است اظهار تعجب و شگفتی را. کلمه ای اس
الیککلغتنامه دهخداالیکک . [ اُ ک ُ ] (اِ مرکب ) این نام را در «زرین گل » به گونه ای از پرن دهند، و آنرا در آستارا گیلاس ، در رامیان و زیارت آلوکک ، در نور و کجور هُلیکُک ، در شیر
الی کاکلغتنامه دهخداالی کاک . [ اَ ] (اِ مرکب ) آلوکک . الیکک . آلبالوی جنگلی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به الیکک شود.