یکپارچگی فرهنگیcultural integrationواژههای مصوب فرهنگستانانطباق و ادغام خُردهفرهنگهای گوناگون جامعه با فرهنگ غالب در آن جامعه که به یکدست شدن فرهنگ جامعه میانجامد
یکپارچگیدیکشنری فارسی به انگلیسیcoalition, consolidation, entirety, integrity, solidarity, solidness, unification, unity, wholeness
یکپارچگیintegrityواژههای مصوب فرهنگستانموجودیت کامل یک مجموعه اطلاعات که عناصر آن با یکدیگر سازگارند
عوامل واگراییcentrifugal forcesواژههای مصوب فرهنگستانعواملی که مردم یک کشور را براساس تفاوتهای فرهنگی از یکدیگر جدا میسازد و همبستگی ملی و یکپارچگی سرزمینی را مخدوش میکند
خمینیلغتنامه دهخداخمینی . [ خ ُ م َ / م ِ ] (اِخ ) روح اﷲ. آیت اﷲ العظمی روح اﷲ الموسوی الخمینی .ولادت امام : امام خمینی رضوان اﷲ علیه روز بیستم جمادی الثانی (برابر با سالروز میل
عوامل همگراییcentripetal forcesواژههای مصوب فرهنگستانعواملی که مردم یک کشور را براساس شباهتهای فرهنگی، در مقام ملتی واحد، با یکدیگر متحد و یکپارچه میسازد
الجزایرلغتنامه دهخداالجزایر. [اَ ج َ ی ِ ] (اِخ ) کشوری است در شمال غربی آفریقا، مساحت آن در حدود سه ملیون هزارگز مربع و سکنه ٔ آن 8931000 تن است که از آن یک میلیون غیر مسلمان و از
بغتةًلغتنامه دهخدابغتةً. [ ب َ ت َ تَن ] (ع ق ) ناگاه و یکبارگی و دفعةً. (غیاث ). ناگاه و ناگهان . ج ، بغتات . (ناظم الاطباء). ناگاه . (آنندراج ). ناگاه و بی خبر. (از فرهنگ نظام