یکتاپرستیلغتنامه دهخدایکتاپرستی . [ ی َ / ی ِ پ َ رَ ] (حامص مرکب ) عمل یکتاپرست . توحید. (یادداشت مؤلف ). خدای یگانه را پرستیدن . رجوع به توحید و یکتاپرست شود.
یکتاپرستلغتنامه دهخدایکتاپرست . [ ی َ / ی ِ پ َ رَ ] (نف مرکب ) موحد. (یادداشت مؤلف ). که خدای یگانه پرستد. موحد که جز خدای یگانه نپرستد. و رجوع به موحد شود.
موحدیلغتنامه دهخداموحدی . [ م ُ وَح ْ ح ِ ] (حامص ) صفت موحد. یکتاپرستی . یگانه پرستی . اعتقاد به وجود خدای یگانه : موحدی است گذشتن ز ملت ثنوی ولیکن از ثنوی زادگی گذر نبود. سوزنی
موسیلغتنامه دهخداموسی . [ سا ] (اِخ ) ابن عمران ، پیغمبر معروف بنی اسرائیل علیه السلام به این معنی لفظ موسی مرکب است از «مو» و «سا» که به زبان سریانی اولی به معنی تابوت ، و دومی
توحیدلغتنامه دهخداتوحید. [ ت َ ] (ع مص ) یگانه گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یکی کردن . (دهار). در لغت ، حکم به واحد بودن شی ٔ است . (از تعریفات جرج
لهراسبلغتنامه دهخدالهراسب . [ ل ُ ] (اِخ ) پدر کی گشتاسب . از پادشاهان کیانی ، بنابه روایت فردوسی چون کیخسرو از کار جهان سته شد و آهنگ جهان دیگر کرد، تخت شاهی را به لهراسب که در د