کبارهلغتنامه دهخداکباره . [ ک َ رَ / رِ ] (اِ) کبار. کوار. سبدی را گویند که میوه و امثال آن در آن کنند و بر چاروا بار نمایند و از جایی به جایی برند. (برهان ). سبدی که میوه و امثال آن بر آن کنند و بر خر کرده در شهر آورند. (آنندراج ). کواره . زنبیل <span class="
کبارةلغتنامه دهخداکبارة. [ ک َ رَ ] (ع مص ) بزرگ گردیدن . کلان و تن دار شدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بزرگ شدن . (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 81).
slumpدیکشنری انگلیسی به فارسیسقوط، رکود، افت، ریزش، زمین باتلاقی، مقدار زیاد، کاهش فعالیت، دوره رخوت، یکباره فرو ریختن، سقوط کردن، یکباره پایین امدن یا افتادن
slumpsدیکشنری انگلیسی به فارسیدامنه، رکود، افت، ریزش، زمین باتلاقی، مقدار زیاد، کاهش فعالیت، دوره رخوت، یکباره فرو ریختن، سقوط کردن، یکباره پایین امدن یا افتادن
رکوددیکشنری عربی به فارسیمرداب , باريکه اب , جاي دورافتاده , زمين باتلا قي , کاهش فعاليت , رکود , دوره رخوت , افت , ريزش , يکباره پايين امدن يا افتادن , يکباره فرو ريختن , سقوط کردن , خميده شدن
غذادهی یکبارهbolus feedingواژههای مصوب فرهنگستانیکی از روشهای غذادهی که در آن حجم زیادی از فرمول آسانگوار در مدتزمانی کوتاه به بیمار داده میشود