یارمچهلغتنامه دهخدایارمچه . [ رِ چ َ ] (اِخ ) دهی از بخش قیدار شهرستان زنجان با 138 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
یارملقلغتنامه دهخدایارملق . [ رِ ل ِ ] (اِ) صاحب النقود العربیة ذیل «اسماء نقود مستحدثه پس از عصر عباسی » آرد: یرملق [ ی َ ِر ِل ] سلیمی و بعضی آن را یارملق نویسند اصل آن از ترکی
یارمهلغتنامه دهخدایارمه . [ م َ / م ِ ] (ترکی ، اِ) بلغور. جریش . جشیش . گندم که پزند و خشک کنند و سپس به دست آس خرد کنند.
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن هارون بن علی بن یحیی بن ابی منصور المنجم . مکنی به ابوالفتح منجم . یاقوت گوید: او یکی از کسانی است که در طرق آداب ، راه و رسم
صریعالغوانیلغتنامه دهخداصریعالغوانی . [ ص َ عُل ْ غ َ ] (اِخ ) مسلم بن ولید انصاری ملقب به صریعالغوانی . وی از شعرای دولت عباسی است . پدر او مولای انصار بود سپس مولای ابی امامه اسعدبن
یارمچهلغتنامه دهخدایارمچه . [ رِ چ َ ] (اِخ ) دهی از بخش قیدار شهرستان زنجان با 138 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
یارملقلغتنامه دهخدایارملق . [ رِ ل ِ ] (اِ) صاحب النقود العربیة ذیل «اسماء نقود مستحدثه پس از عصر عباسی » آرد: یرملق [ ی َ ِر ِل ] سلیمی و بعضی آن را یارملق نویسند اصل آن از ترکی
یارمهلغتنامه دهخدایارمه . [ م َ / م ِ ] (ترکی ، اِ) بلغور. جریش . جشیش . گندم که پزند و خشک کنند و سپس به دست آس خرد کنند.