یورش بردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ن، تاخت آوردن (بردن)، تاختن، تازیدن، هجوم کردن، تاختوتاز کردن، ضربه زدن حالت تهاجمی بهخود گرفتن، بُراق شدن حمله کردن▲
یورشدیکشنری فارسی به انگلیسیassault, charge, descent, foray, incursion, inroad, onrush, push, raid, sally, storm, strike
یورشلغتنامه دهخدایورش . [ ی ُ / یو رِ ] (ترکی ، اِ)حمله و هجوم و هله و همه . (ناظم الاطباء). حمله و بر دشمن دویدن . (آنندراج ). هجوم . حمله : به یک یورش صفوف دشمن را درهم شکستند