یورشلغتنامه دهخدایورش . [ ی ُ / یو رِ ] (ترکی ، اِ)حمله و هجوم و هله و همه . (ناظم الاطباء). حمله و بر دشمن دویدن . (آنندراج ). هجوم . حمله : به یک یورش صفوف دشمن را درهم شکستند. (یادداشت مؤلف ) : دو شاه چنین کرده یورش بسیچ مر
یورشدیکشنری فارسی به انگلیسیassault, charge, descent, foray, incursion, inroad, onrush, push, raid, sally, storm, strike
ویروسvirusواژههای مصوب فرهنگستانبدافزاری بهصورت یک برنامه که معمولاً ازطریق شبکه وارد رایانه میشود و ایجاد اختلال میکند
ویروس ناقصdefective virusواژههای مصوب فرهنگستانویروسی که به علت نارسایی ژنتیکی یا نداشتن عوامل مورد نیاز قادر به تکثیر نیست
ویروس یاورنیازsatellite virusواژههای مصوب فرهنگستانویروسی که اغلب از طریق جهش در طی تکثیر ویروس ایجاد میشود و فاقد عملکردهای ژنشناختی برای تکثیر است
پادکنش ویروس رایانهایcomputer virus countermeasures, CVCMواژههای مصوب فرهنگستانیکی از فنون جنگ الکترونیکی که در آن ویروس رایانهای را وارد سامانۀ الکترونیکی دشمن میکنند
یورشگرلغتنامه دهخدایورشگر. [ ی ُ / یو رِ گ َ ] (ص مرکب ) حمله آور. ج ، یورشگران . (آنندراج ). و رجوع به یورش شود.
یورشگریلغتنامه دهخدایورشگری . [ ی ُ / یو رِ گ َ ] (حامص مرکب )حمله آوری . (آنندراج ). رجوع به یورشگر و یورش شود.
یورشلیملغتنامه دهخدایورشلیم . [ ش َ ] (اِخ ) اورشلیم . بیت المقدس . (یادداشت مؤلف ). رجوع به اورشلیم شود.
یورشگرلغتنامه دهخدایورشگر. [ ی ُ / یو رِ گ َ ] (ص مرکب ) حمله آور. ج ، یورشگران . (آنندراج ). و رجوع به یورش شود.
یورشگریلغتنامه دهخدایورشگری . [ ی ُ / یو رِ گ َ ] (حامص مرکب )حمله آوری . (آنندراج ). رجوع به یورشگر و یورش شود.
یورشلیملغتنامه دهخدایورشلیم . [ ش َ ] (اِخ ) اورشلیم . بیت المقدس . (یادداشت مؤلف ). رجوع به اورشلیم شود.
شیورشلغتنامه دهخداشیورش . [ شی وَ رَ ] (اِخ ) کوهی است که خط سرحد غربی ایران از قله ٔ آن عبور می کند. (یادداشت مؤلف ).