اردشیر دوملغتنامه دهخدااردشیر دوم . [ اَ دَ / دِ رِ دُوْ وُ ] (اِخ ) (هخامنشی ) اسم این پادشاه را چنین نوشته اند: در کتیبه های هخامنشی به پارسی قدیم اَرْت َ خْشَثْرَ، در توریة (کتاب ع
حجرالقیشورلغتنامه دهخداحجرالقیشور. [ ح َ ج َ رُل ْ ق َ ] (ع اِ مرکب ) حجرالشقاق . حجرالشعر.حجرالشفاف . حجرالرجل . داود ضریر انطاکی مینویسد: حجر القیشور بالمعجمة او المهملة و هو حجر ال
رشتلغتنامه دهخدارشت .[ رَ ] (اِخ ) نام شهر حاکم نشین ملک گیلان ، و گویند این کلمه تاریخ بنای این شهر است چه این شهر در سال 900 هَ . ق . بنا شده و عدد حروف آن بحساب ابجد نیز نهص
حجرالمغناطیسلغتنامه دهخداحجرالمغناطیس . [ ح َ ج َ رُل ْ م ِ ] (ع اِ مرکب ) آهن ربا یا سنگ آهنکش . حجرالحدید. حجرالهنود. سنگ آهن رباست . و از انتهای عمان و حوالی بحر هند خیزد و بهترین او
آهنلغتنامه دهخداآهن . [ هََ ] (اِ) (از پهلوی آسین ) گوهری کانی که بندرت خالص و غالباً مخلوط با سایر اجسام یافته میشود، و آن بیش از همه ٔ فلزات محتاج الیه آدمی و در تمام صنایع ب