یعقیدلغتنامه دهخدایعقید. [ ی َ ] (ع اِ) انگبین که به آتش بسته کنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). عسل سطبر. (یادداشت مؤلف ). || انگبینه . قسمی شیرینی . (یادداشت مؤلف ).طعامی است ک
یعقیدلغتنامه دهخدایعقید. [ ی َ ] (ع اِ) انگبین که به آتش بسته کنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). عسل سطبر. (یادداشت مؤلف ). || انگبینه . قسمی شیرینی . (یادداشت مؤلف ).طعامی است ک
سقبنجةلغتنامه دهخداسقبنجة. [ س ِ بَم ْ ج َ ] (ع اِ) نام نوعی از غذااست . و میگویند لحم مطبوخ و بیض مضرب بتابل یعقد فی زیت قدر ما یلتصق بالطاجن و گاهی سقبنجة گویند و مقایسه میکنند
انگبینهلغتنامه دهخداانگبینه . [ اَ گ َ / گ ُ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) نام حلوایی است و آن عسلی باشد که نیک بقوام آورده باشند و بر طبقی ریزند تا سخت شود و دندان گیرگردد. (بره
قربانیلغتنامه دهخداقربانی . [ق ُ ] (حامص ) قربان شدن . به گرد سر کسی گردیدن . (مجموعه ٔ مترادفات ). رجوع به قربان شدن شود : درچراگاه پناه تو به هر عید گریخت نشد از خنجر مریخ حمل ق
لعوق الزوفالغتنامه دهخدالعوق الزوفا. [ ل َ قُزْ زو ] (ع اِ مرکب ) ینفع من امراض الصدر کالنفث و الربو و السعال و امتلاء القصبةو البهر و البلغم اللزج (و صنعته ) زوفا یابس انیسون رازیانج