یازابلغتنامه دهخدایازاب . (اِ) به زبان ماوراءالنهر جنسی ترشی . (فرهنگ شعوری ج 2 ورق 442). خوراکی که از ترب خرده با سرکه و نمک و توابل تهیه کنند. (از بحر الجواهر). سالاد و یازاب ر
یازانلغتنامه دهخدایازان . (نف ، ق ) صفت بیان حالت از یازیدن . حمله کنان و دست درازکنان . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). آهنگ کنان . (فرهنگ اسدی ). قصدکنان . قصدکننده . آهنگ کننده . م
تهزولغتنامه دهخداتهزؤ. [ ت َ هََ زْ زُءْ ] (ع مص ) فسوس کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال : السراب یهزاء بالقوم و یتهزاء بهم . (اقرب الموا
یازابلغتنامه دهخدایازاب . (اِ) به زبان ماوراءالنهر جنسی ترشی . (فرهنگ شعوری ج 2 ورق 442). خوراکی که از ترب خرده با سرکه و نمک و توابل تهیه کنند. (از بحر الجواهر). سالاد و یازاب ر
یازانلغتنامه دهخدایازان . (نف ، ق ) صفت بیان حالت از یازیدن . حمله کنان و دست درازکنان . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). آهنگ کنان . (فرهنگ اسدی ). قصدکنان . قصدکننده . آهنگ کننده . م
یازانفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. خواهان.۲. قصدکننده؛ آهنگکننده.۲. رشدکننده.۳. خرامنده.۴. طولانی؛ دراز؛ بلند: ◻︎ قدت باد یازان چو سرو سهی / رُخت باد خرم چو برگ سمن (بهار: ۴۰۷).۵. (قید) درحال