هدهدةلغتنامه دهخداهدهدة. [ هََ هََ دَ ] (ع اِ) بانگ کبوتر. ج ، هداهد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (مص ) بانگ کردن شتر و مرغ . (منتهی الارب ). || حرکت دادن کودک را تا به خوا
ازدهادلغتنامه دهخداازدهاد. [ اِ دِ ] (ع مص ) کم شمردن . (منتهی الارب ). اندک شمردن عطا. (تاج المصادر بیهقی ): فلان یزدهد عطاء فلان ؛ ای یعده زهیداً، ای قلیلا. (منتهی الارب ).
حارثلغتنامه دهخداحارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عمروبن مزیقیأبن عامر. یکی از ملوک حمیر است و چون شکنجه با آتش را مرسوم کرد او را محرق گفتندی . دو برد او در تاریخ و ادب عرب داستانها د