یمناءلغتنامه دهخدایمناء. [ ی َ ] (ع ص ) تأنیث ایمن . (منتهی الارب ). مؤنث ایمن . زنی که به دست راست کار کند. (ناظم الاطباء). || زن با یمن و برکت . (ناظم الاطباء).
یرناءلغتنامه دهخدایرناء. [ ی َ / ی ُ رَن ْ ن َءْ] (ع اِ) یرنا. یرناء. حنا یا رنگی است مانند حنا. (منتهی الارب ). حنا. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). گفته اند اگر به فتح یاء
یرناءلغتنامه دهخدایرناء. [ ی ُ رَن ْ نا ] (ع اِ) یرناء. یرنا. حنا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). حنا یا رنگی است مانند حنا. (آنندراج ). فنا. عُلام . رقون . رقا
یرناءةلغتنامه دهخدایرناءة. [ ی َ ن َ ءَ ] (ع مص ) رنگ کردن چیزی را به حنا. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
یمنانلغتنامه دهخدایمنان .[ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گاورود بخش کامیاران شهرستان سنندج ، واقع در 36000گزی شمال کامیاران و 4000گزی باختر راه شوسه ٔ کرمانشاه به سنندج ، با 420
ایمنلغتنامه دهخداایمن . [اَ م َ ] (ع ص ) مبارک . ج ، ایامن . یقال : قدم فلان علی ایمن الیمین ؛ یعنی به یمن و برکت بازآمد از سفر. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموار
یرناءلغتنامه دهخدایرناء. [ ی َ / ی ُ رَن ْ ن َءْ] (ع اِ) یرنا. یرناء. حنا یا رنگی است مانند حنا. (منتهی الارب ). حنا. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). گفته اند اگر به فتح یاء
یرناءلغتنامه دهخدایرناء. [ ی ُ رَن ْ نا ] (ع اِ) یرناء. یرنا. حنا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). حنا یا رنگی است مانند حنا. (آنندراج ). فنا. عُلام . رقون . رقا
یرناءةلغتنامه دهخدایرناءة. [ ی َ ن َ ءَ ] (ع مص ) رنگ کردن چیزی را به حنا. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
یمنانلغتنامه دهخدایمنان .[ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گاورود بخش کامیاران شهرستان سنندج ، واقع در 36000گزی شمال کامیاران و 4000گزی باختر راه شوسه ٔ کرمانشاه به سنندج ، با 420