یلمیخالغتنامه دهخدایلمیخا. [ ی َ ] (اِخ ) نام یکی از اصحاب کهف است که آنان پس از زنده شدن او را به شهر فرستادند تا طعامی خرد. چون به شهر اندرآمد بازار و شهر نه بدانسان دید که بود،
هفت تنانلغتنامه دهخداهفت تنان . [ هََ ت َ ] (اِخ ) اصحاب کهف است و آن یملیخا، مگشلینیا، مشلیتیا، مرنوش ، دبرنوش ، شادنوش ، و مرطونش باشد. (برهان ). یعقوب وراژینی نام آنان را چنین آو
تمسیخالغتنامه دهخداتمسیخا. [ ت َ ] (اِ) نام دعایی است . (ناظم الاطباء). رجوع به تمخیثا و یملیخا شود.
اصحاب کهفلغتنامه دهخدااصحاب کهف . [ اَ ب ِ ک َ ] (اِخ ) بمعنی صاحبان غار، و ایشان هفت تن بودند از دوستان حق که از خوف دقیانوس نام پادشاهی ظالم از شهر گریخته در غاری پنهان شده بخفتند
دقیانوسلغتنامه دهخدادقیانوس . [ دَ ] (اِخ ) محرف دقیوس که آن نیز معرب دسیوس است . امپراتور روم در قرن سوم میلادی . (از فرهنگ فارسی معین ). نام سلطانی جابر بت پرست ، اصحاب کهف از خو