یقلغتنامه دهخدایق . [ ی ُ ] (علامت اختصاری ) رمز یُقال ُ. رمز است در کتابت و در خواندن ، «یُقال ُ» خوانده شود. (یادداشت مؤلف ).
یقلغتنامه دهخدایق . [ ی ُ ] (علامت اختصاری ) رمز یُقال ُ. رمز است در کتابت و در خواندن ، «یُقال ُ» خوانده شود. (یادداشت مؤلف ).
دقیقهواژهنامه آزاددق-یق-ه یا دقیقه (دگ یا دق یک گاه) از آنجائیکه اکثر آوا ها بر گرفته از آوا های طبیعی و پیرامونی است، حروف یا علائم آوایی نیز با همان مفهوم در گفت و شنود بکار گر
مانعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) یق، پاگیر، پابند، ضربهگیر، سپر، جدار گلوگاه، راهبندان، ترافیک سنگین حایل، جدار [صفت: مانع▼] گیر▼، قید▼، چیز ممانعتکننده▼
اجدرلغتنامه دهخدااجدر. [ اَ دَ ] (ع ن تف ) ارآی . الیق . اَحری . احق ّ. سزاوار. (مهذب الاسماء). سزاوارتر. جدیرتر. اولی .