یقه سفیدفرهنگ انتشارات معین( ~. س ) [ تر - فا ] (ص مر.) 1 - (عا.) کارمند دفتری یا دارای شغلی که مستلزم آلودگی دست و لباس نیست . 2 - (عا.) کسی که دستش به دهانش می رسد.
جُرم یقهسفیدهاwhite-collar crimeواژههای مصوب فرهنگستانتخطی عاری از خشونت صاحبمنصبان یا کارشناسان خبرۀ اقتصادی از حقوق کیفری با اتکا بر دانش حرفهای یا نفوذ سیاسی به قصد بهرهبرداری مالی
کندللغتنامه دهخداکندل . [ ک َ دَ ] (اِ) گیاهی است از تیره ٔ چتریان به صورت درختچه با ارتفاع 1/2 تا 1/4 متر که در اکثر نقاط ایران می روید. ساقه اش ضخیم بی برگ و گلهایش سفید و میو
برگردانلغتنامه دهخدابرگردان . [ ب َ گ َ ] (ن مف مرکب )مخفف برگردانده . برگردانیده . (فرهنگ فارسی معین ).- لب برگردان ؛ تاشده به جانب خارج یا درون .- یقه برگردان ؛ یقه ٔ برگردانید
کامولغتنامه دهخداکامو. (اِ) نوعی کرک است که در ترکی کامی گویند. (شعوری ج 2 ص 256) : درخور ریش سفیدست چو شیخان کامووان سیه بره سیه ریش بخاطر میدار. نظام قاری (دیوان البسه ص 12).ی
طرةلغتنامه دهخداطرة. [ طُرْ رَ ] (ع اِ) کرانه ٔ جامه که پرزه ندارد. (منتهی الارب ). || کرانه ٔ وادی . کرانه ٔ جوی . کرانه و طرف هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کنار. (نصاب