dressدیکشنری انگلیسی به فارسیلباس، لباس پوشیدن، لباس پوشاندن، ملبس کردن، جامه بتن کردن، مزین کردن، درست کردن موی سر، پانسمانکردن
لایقاسلغتنامه دهخدالایقاس . [ ی ُ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) (از: لا + یقاس ) قیاس کرده نشود. اشاره است به مثل «لایقاس الملائکة بالحدادین ». و این مثل از آنجاست که چون آیه ٔ «علیها تسعة
اخلفلغتنامه دهخدااخلف . [ اَ ل َ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از خلاف . پس روتر.- امثال : اخلف من بول الجمل . اخلف من ثیل الجمل ؛ الثیل وعاء قضیبه و قیل ذلک فیه لانه یخالف فی الجهة
مقامسةلغتنامه دهخدامقامسة. [ م ُ م َ س َ ] (ع مص ) نبرد کردن با کسی به غواصی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). شرطبندی کردن در فرورفتن به آب . (یادداشت
حارثلغتنامه دهخداحارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن کلدةبن عمروبن ابی علاج بن ابی سلمةبن عبدالعزی بن غمرةبن عوف بن قسی ثقفی مکنی به ابی وائل از مردم طائف ، از بطن ثقیف ، مولای ابوبکرة ثقف
ارثلغتنامه دهخداارث . [ اِ ] (ع مص ) میراث یافتن . (تاج المصادر بیهقی ). میراث بردن : انا نحن نرث الارض و من علیها و الینا یرجعون . (قرآن 40/19). بعضی بطریق ارث دست در شاخی ضعی