dress shirtدیکشنری انگلیسی به فارسیپیراهن لباس، پیراهن سفید مردانه، پیراهن عصر مردانه، پیراهن لباس رسمی
dressدیکشنری انگلیسی به فارسیلباس، لباس پوشیدن، لباس پوشاندن، ملبس کردن، جامه بتن کردن، مزین کردن، درست کردن موی سر، پانسمانکردن
ضیاءالدینلغتنامه دهخداضیاءالدین . [ ئُدْ دی ] (اِخ ) نصراﷲبن محمد جَزَری مکنی به ابوالفتح ، معروف به ابن اثیر. ابن اثیرکنیت سه برادر از دانشمندان ادب و تاریخ و حدیث و جز آن است (رجوع
لایقاسلغتنامه دهخدالایقاس . [ ی ُ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) (از: لا + یقاس ) قیاس کرده نشود. اشاره است به مثل «لایقاس الملائکة بالحدادین ». و این مثل از آنجاست که چون آیه ٔ «علیها تسعة
اخلفلغتنامه دهخدااخلف . [ اَ ل َ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از خلاف . پس روتر.- امثال : اخلف من بول الجمل . اخلف من ثیل الجمل ؛ الثیل وعاء قضیبه و قیل ذلک فیه لانه یخالف فی الجهة
مقامسةلغتنامه دهخدامقامسة. [ م ُ م َ س َ ] (ع مص ) نبرد کردن با کسی به غواصی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). شرطبندی کردن در فرورفتن به آب . (یادداشت
حارثلغتنامه دهخداحارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن کلدةبن عمروبن ابی علاج بن ابی سلمةبن عبدالعزی بن غمرةبن عوف بن قسی ثقفی مکنی به ابی وائل از مردم طائف ، از بطن ثقیف ، مولای ابوبکرة ثقف