یقلغتنامه دهخدایق . [ ی ُ ] (علامت اختصاری ) رمز یُقال ُ. رمز است در کتابت و در خواندن ، «یُقال ُ» خوانده شود. (یادداشت مؤلف ).
یغلغتنامه دهخدایغ. [ ی ُ ] (اِ) مخفف یوغ . (لغت فرس اسدی ). مخفف یوغ : تو را گردنت نیست بسته به یغوگرنی بر او راست باشد سپار. لبیبی (از لغت فرس اسدی ).و رجوع به یوغ شود.
یقطینفرهنگ انتشارات معین(یَ) [ ع . ] (اِ.) هر بوته که بر زمین پهن شود چون خربزه ، کدو، خیار و جز آن .
یقنعلی بقالفرهنگ انتشارات معین(یَ نَ. بَ قُ) (اِ.) کنایه از آدم فقیر و بی اهمیت و کسی است که سرش به کلاهش نیرزد و ارزش اجتماعی نداشته باشد.
یقلقلغتنامه دهخدایقلق . [ ی َ ل َ ] (ترکی ، اِ)یغلغ. ظاهراً نوعی پارچه یا پوشاک است : قلمی فوطه و کرباس و ندافی و فدک یقلق و طاقیه و موزه و کفش و دستار. نظام قاری . || شایدظرف ر
تحقیقیلغتنامه دهخداتحقیقی . [ ت َ ] (ص نسبی ) حتمی و یقینی و بدون شبهه . (ناظم الاطباء). و رجوع به تحققی شود.
ترقیلغتنامه دهخداترقی .[ ت َ رَق ْ قی ] (ع مص ) ببالا برشدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). بلند شدن . (آنندراج ). || برآمدن بر نردبان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).بر
ازرقیلغتنامه دهخداازرقی . [ اَ رَ ] (اِخ ) هروی ابوبکر زین الدین بن اسماعیل الورّاق الازرقی الهروی . پدر وی اسماعیل ورّاق معاصر فردوسی بود و فردوسی هنگام فرار از سلطان محمود غزنو