پوشکلغتنامه دهخداپوشک . [ ش ِ / ش َ ] (اِ) به لغت ماوراءالنهر گربه باشد و این صورتی از کلمه ٔ پیشیک یاپشک و پشک متداول زبان آذری است . پوشنگ . (برهان ). سِنّور. هِرّ : چند بردار
پشه بندیلغتنامه دهخداپشه بندی . [ پ َ ش َ / ش ِب َ ] (ص نسبی ) منسوب به پشه بند. پارچه ٔ پشه بندی . یاپشه بندی ، پارچه ٔ رقیق و تُنُک برای ساختن پشه بند.
معافسةلغتنامه دهخدامعافسة. [ م ُ ف َ س َ ] (ع مص ) همدیگر مروسیدن . (منتهی الارب ). همدیگر را مروسیدن . (ناظم الاطباء).چاره و معالجه کردن و گویند؛ بات یعافس الأمور. (ازاقرب الموا
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابن جعفربن موسی بن یحیی بن خالدبن برمک معروف به جحظه و مکنی به ابوالحسن . ابن خلکان آرد: ابوالحسن احمدبن جعفربن موسی بن یحیی بن خالدبن بر
جرائضلغتنامه دهخداجرائض . [ ج ُ ءِ ] (ع ص ) سطبر بزرگ شکم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شکم بزرگ . (از ذیل اقرب الموارد). || درشت و سخت . (از ذیل اقرب الموارد). ستب