عسفلغتنامه دهخداعسف . [ ع َ ] (ع مص ) میل نمودن ، و بیراه رفتن ،و دست و پا زدن بر زمین ، و سیر کردن بی راهه و بی فکر و بی هدایت . (از منتهی الارب ): عسف الطریق و عن الطریق ؛ از
استعدادلغتنامه دهخدااستعداد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) آماده شدن . آماده گشتن . (منتهی الارب ). آمادگی کردن . مهیا شدن . تهیؤ. آمادگی . (غیاث ): از استعداد و عزیمت معاودت حرب اعلامی کرده
مرخصلغتنامه دهخدامرخص . [ م ُ رَخ ْ خ َ ] (ع ص ) اذن داده شده بعد از ممنوعیت . (از متن اللغة). || آسان و سهل کرده . (ناظم الاطباء). میسر و سهل شده . (از متن اللغة). || مأذون .
صلاةلغتنامه دهخداصلاة. [ ص َ ] (ع اِ) دعاء. || دین . || رحمت . || استغفار. || حسن ثناء از خداوند بر پیمبر. || و گفته اند صلاة از خداوند رحمت است و از ملائکه آمرزش خواستن و از مو