یذقهلغتنامه دهخدایذقه . [ ی َ ذَ ق َ / ق ِ ] (اِ) یدقه . (برهان ) (از آنندراج ). یذفه . درخت بل است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و رجوع به یدقه شود.
یعارةلغتنامه دهخدایعارة. [ ی َ رَ ] (ع مص ) پیش آمدن گشن ناقه را و فروخوابانیدن تا گشنی کند، یا گشن را بر ماده عرض کردن تا اگر آن را قبول کند بماند والا فلا. (منتهی الارب ) (آنند
الیشهلغتنامه دهخداالیشه . [ ] (اِخ ) نام جزایری است که از آنجا آسمانجونی و ارغوانی می آورندو بگمان بعضی همان جزایر «ایولیس » و «لسبوس » و «تندوس » از جزایر آرخبیل هستند. (از قامو
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن یوسف بن محمدبن العباس مکنی به ابوالخیر و ملقب برضی الدین القزوینی الطالقانی . در نامه ٔ دانشوران آمده است که : در کتب ترا
ذروحلغتنامه دهخداذروح . [ ذُرْ رو / ذُ ] (ع اِ) باغوجه . (زمخشری ). کوژخار. (مهذب الاسماء). کاغنه . (زمخشری ). آله کلو. (ریاض الأدویة). دکلوک . باغوچه . عروسک . (دهار) (زمخشری
طاق کسریلغتنامه دهخداطاق کسری . [ ق ِ ک ِ س را ] (اِخ ) مشهورترین بنائی که پادشاهان ساسانی ساخته اند. قصری است که ایرانیان طاق کسری یا ایوان کسری مینامند و هنوز ویرانه ٔ آن در محله