بث شبعلغتنامه دهخدابث شبع. [ ] (اِخ ) (دختر قسم ) و او دختر الیعام بن اخیطوفل و زوجه ٔ یکی از صاحب منصبان عبرانی بود بنام اوریا (عوریا). روزی داود ملک بر بام خانه ٔ خود برآمده بث
ابوقنینهلغتنامه دهخداابوقنینه . [ اَ ؟ ] (ع اِ مرکب ) و یثمر [ شجرالفلفل ] عناقید صغار احبها کحب ابی قنینة اذا کانت خضراء... (رحله ٔ ابن بطوطه ص 112). و معنی آنرا نیافتم .
تعظعظلغتنامه دهخداتعظعظ. [ ت َ ع َ ع ُ ] (ع مص ) تعظعظ الیه ؛ برگشت بسوی آن و قولهم لاتعظینی و تعظعظی . اولی بصیغه ٔ نهی از وعظ یعظ و دومی به صیغه ٔامر از عظعظ؛ یعنی اندرز مکن من
حارثلغتنامه دهخداحارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن هانی بن حارث العدوی . محدث است و پسر او محمد از او روایت کند. عسقلانی در باب محمد گوید که از پدر وجد خود روایت دارد و سپس آرد:«لا یدری