قشلامیشیفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهحرکت به قشلاق در زمستان. قشلامیشی کردن: [قدیمی] در زمستان به قشلاق رفتن.
قشلامیشیلغتنامه دهخداقشلامیشی . [ ق ِ ] (ترکی ، اِ) قشلامیشی کردن (فرمودن )؛ به قشلاق یعنی گرمسیر رفتن : و در زمستان آن سال قشلامیشی در قراباغ اران فرمود. (ذیل رشیدی حافظ ابرو ص 151
یادامیشیلغتنامه دهخدایادامیشی . (ترکی ، حامص ، ص ) ظاهراً به معنی ناتوانی باید باشد (یادامیش ترکی به معنی ناتوان شده به اضافه ٔ یای مصدری ) ولی در عبارت زیر معنی وصفی دارد : کلی همت
یاسامیشیلغتنامه دهخدایاسامیشی . (مغولی ، ص ) پسندیده . (فرهنگ وصاف از آنندراج ). || (اِ) سرانجام کارها. (فرهنگ وصاف از آنندراج ). نظم . آراستگی . (فرهنگ فارسی معین ). تدبیر و کارساز
چارده کلاتهلغتنامه دهخداچارده کلاته . [دِ هَِ ک َ ت َ ] (اِخ ) یکی از بلوکات هزارجریب است در جلگه واقع شده و رودخانه ای از مشرق بمغرب در آن جاری است . کوههای اطراف این جلگه از هر قبیل
قشلامیشیفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهحرکت به قشلاق در زمستان. قشلامیشی کردن: [قدیمی] در زمستان به قشلاق رفتن.
قشلامیشیلغتنامه دهخداقشلامیشی . [ ق ِ ] (ترکی ، اِ) قشلامیشی کردن (فرمودن )؛ به قشلاق یعنی گرمسیر رفتن : و در زمستان آن سال قشلامیشی در قراباغ اران فرمود. (ذیل رشیدی حافظ ابرو ص 151
یادامیشیلغتنامه دهخدایادامیشی . (ترکی ، حامص ، ص ) ظاهراً به معنی ناتوانی باید باشد (یادامیش ترکی به معنی ناتوان شده به اضافه ٔ یای مصدری ) ولی در عبارت زیر معنی وصفی دارد : کلی همت