اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمد نیشابوری مکنی به ابومحمد. وی نسخه ای از صحاح اللغة بخط مؤلف در دست داشت . و او راست درباره ٔ صحاح :هذا کتاب الصحاح سید ماصنف ق
صابریلغتنامه دهخداصابری . [ ب ِ ] (اِخ ) او از مردم استانبول و دخترزاده ٔ ملاعرب است . وی مداومت به درس خال خود که قاضی مصر بود داشت و چون او در آب غرق شد مسند قضاوت به صابری تفو
طباطبالغتنامه دهخداطباطبا. [ طَ طَ ](اِخ ) اسماعیل بن ابراهیم بن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب علیه السلام . لقب به لانه کان یبدل القاف طاءً. او لانه اعطی قباء، فقال : طباطبا، و یر
حرقوصلغتنامه دهخداحرقوص . [ ح ُ ] (اِخ ) ابن سعدبن زهیر السعدی العنبری . بروایت طبری ، صحابی است و در خلافت عمر، خلیفه اورا با سپاهی بمدد مسلمانان که با ایران جنگ درپیوسته بودند
اسماعیلیلغتنامه دهخدااسماعیلی . [ اِ ] (اِخ ) ابومعمربن ابی سعیدبن ابی بکر. وی شرف نفس را با شرف طبع و کرم ادب را با کرم نسب جمع داشت و در فقه مستولی و در شعر نیکوتصرف بود چندانکه ص