یشتلغتنامه دهخدایشت . [ ی َ ] (اِخ ) نام یکی از نسکهای اوستا و کلمه ٔ اوستایی آن یشتی از ریشه ٔ کلمه ٔ یسنا می باشد. رجوع به یشتها شود.
یشتفرهنگ انتشارات معین(یَ شْ) (اِ.) 1 - پرستش ، ستایش . 2 - بخشی از اوستا در ستایش آفریدگار و امشاسپندان .
یشتاسبلغتنامه دهخدایشتاسب . [ ] (اِخ ) گشتاسب . (یادداشت مؤلف ). وشتاسب . رجوع به گشتاسب و مقدمه ٔ ابن خلدون ص 6 و تجارب الامم ص 53 و 54 شود.
یشترملغتنامه دهخدایشترم . [ ی َت َ رَ ] (اِ) بثره و آبله و تاول کوچک . (ناظم الاطباء). بشترم . و این ضبط صحیح است . (یادداشت لغتنامه ).
یشتنلغتنامه دهخدایشتن . [ ی َ ت َ ] (مص ) به لغت زند وپازند، آهسته دعا خواندن بر طعام و زمزمه کردن مغان در وقت طعام خوردن و درخواست نمودن و استدعا کردن ونیاز کردن و ستایش نمودن
یشتهالغتنامه دهخدایشتها. [ ی َ ] (اِخ ) یشت به معنی نیایش و فدیه و مانند آن است و آن مجموعه ٔ سرودهایی برای هرمزد و ایزدان هفتگانه یعنی امشاسپندان و فرشتگان دیگر است و ظاهراً اصل
یشتاسبلغتنامه دهخدایشتاسب . [ ] (اِخ ) گشتاسب . (یادداشت مؤلف ). وشتاسب . رجوع به گشتاسب و مقدمه ٔ ابن خلدون ص 6 و تجارب الامم ص 53 و 54 شود.
یشترملغتنامه دهخدایشترم . [ ی َت َ رَ ] (اِ) بثره و آبله و تاول کوچک . (ناظم الاطباء). بشترم . و این ضبط صحیح است . (یادداشت لغتنامه ).
یشتنلغتنامه دهخدایشتن . [ ی َ ت َ ] (مص ) به لغت زند وپازند، آهسته دعا خواندن بر طعام و زمزمه کردن مغان در وقت طعام خوردن و درخواست نمودن و استدعا کردن ونیاز کردن و ستایش نمودن
یشته کردنلغتنامه دهخدایشته کردن . [ ی َ ت َ / ت ِ ک َدَ ] (مص مرکب ) دعا خواندن و نماز کردن و درود خواندن بر طعام . (ناظم الاطباء). زمزمه کردن . (آنندراج ).