یسویلغتنامه دهخدایسوی . [ ] (اِخ ) یکی از بلاد ماورأالنهر و از آنجاست خواجه احمد یسوی یکی از پیشروان سلسله ٔ خواجگان (سلسله ٔ نقشبندیه ). (یادداشت مؤلف ).
یدویلغتنامه دهخدایدوی . [ ی َ دَ وی ی ] (ع ص نسبی ) یدی . منسوب به ید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به ید شود.
یاویدنلغتنامه دهخدایاویدن . [ دَ ] (مص ) یافتن . یابیدن . در فرهنگها از جمله در جهانگیری و برهان و انجمن آرا «یاود»را به معنی «یابد» آورده اند و جهانگیری این بیت را به شاهد از نزا
یاویلغتنامه دهخدایاوی . (ص نسبی ) منسوب به یاء آخرین حرف هجاء. (یادداشت مؤلف ). یائی . یایی . رجوع به یائی شود.
یاویاولغتنامه دهخدایاویاو. [ یاوْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع در 65000 گزی جنوب مهاباد. دارای 45 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
یستویلغتنامه دهخدایستوی . [ ی َ ت َ ] (از ع ، اِمص ) کلمه ٔ فعل است که به طور اسم استعمال گردد به معنی تساوی و برابری و همسری . (ناظم الاطباء). || (ع فعل ) برابر است . مساوی است
حارثلغتنامه دهخداحارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن شداد. شاعری است عرب که ابن قتیبه ، در عیون الاخبار، دو بیت ذیل را از او نقل میکند که در حق علی بن الربیع الحارثی گفته است :الناس تحتک ا
صیصةلغتنامه دهخداصیصة. [ ص َ ] (ع اِ) خار خروس . (منتهی الارب ). خار پس پای خروس . (مهذب الاسماء). سیخک پشت پای خروس . شوکةالدیک . ج ، صیاصی . || شاخ گاو و آهو. (منتهی الارب ).
باران گریزلغتنامه دهخداباران گریز. [ گ ُ] (اِ مرکب ) چتر. سایه بان : آنچه از چوب و خشت مثل سایبان سازند. بهندی چهجه گویند، از شرح قران السعدین . (غیاث ) (آنندراج ). عاله . (منتهی الار
تسویةلغتنامه دهخداتسویة. [ ت َ س ْ ی َ ] (ع مص ) راست کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). راست و برابر کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ) (ناظم
خوللغتنامه دهخداخول . [ خ َ وَ ] (ع ص ) لاغر. ضعیف . نحیف . کم گوشت . ضد فربه . || (اِ) دراج سفید. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || بن کام لگام . (منتهی