یزنلغتنامه دهخدایزن . [ ی َ زَ ] (اِخ ) بطنی است از حِمیَر. (از منتهی الارب ) (یادداشت مؤلف ) (از اقرب الموارد).- ذویزن ؛ نام یکی از پادشاهان حمیر. (ناظم الاطباء). رجوع به ما
یزنلغتنامه دهخدایزن . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان افشاریه ٔ بخش آوج شهرستان قزوین واقع در 76 هزارگزی شمال خاوری آوج . آب آن از قنات و سکنه ٔ آن 256 تن است . راه ماشین رو دارد.
یزنلغتنامه دهخدایزن . [ ی َ زَ ] (اِخ ) رودباری است و نام ذویزن پادشاه حمیر از آن است زیرا از آن رودبار حمایت و نگهداری کرد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نام وادیی . (ن
یزن آبادلغتنامه دهخدایزن آباد. [ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر (خیاو) واقع در 51 هزارگزی شمال خاوری خیاو. با 633 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن م
یزن آبادلغتنامه دهخدایزن آباد. [ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلخوران بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع در 11 هزارگزی شمال اردبیل با 607 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (
یزن دایلغتنامه دهخدایزن دای . [ ی ِ زَ ] (اِ مرکب ) یزن دایی . قسمی انگور سفید در قزوین . (یادداشت مؤلف ).
یزنیلغتنامه دهخدایزنی . [ ی َ زَ نی ی ] (اِخ ) مرثدبن عبداﷲیزنی مصری ، مکنی به ابوالخیر از عمروبن عاص و پسرش عبداﷲبن عاص و جز آن دو روایت کرد و عبدالرحمان بن شماسه و یزیدبن ابی
یزناکلغتنامه دهخدایزناک . [ ی َ ] (ص مرکب ) که پر از گیاه یز است . که یز فراوان در آن روید: وادی مُغرز؛ رودبار یزناک . (منتهی الارب ). رجوع به یز شود.
یزن آبادلغتنامه دهخدایزن آباد. [ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر (خیاو) واقع در 51 هزارگزی شمال خاوری خیاو. با 633 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن م
یزن آبادلغتنامه دهخدایزن آباد. [ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلخوران بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع در 11 هزارگزی شمال اردبیل با 607 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (
یزن دایلغتنامه دهخدایزن دای . [ ی ِ زَ ] (اِ مرکب ) یزن دایی . قسمی انگور سفید در قزوین . (یادداشت مؤلف ).
یزنیلغتنامه دهخدایزنی . [ ی َ زَ نی ی ] (ص نسبی ) منسوب به یزن . (ناظم الاطباء). یک قسم نیزه که ذویزن پادشاه یمن اختراع آن رانموده بود. (ناظم الاطباء). منسوب به ذویزن . ازنی . ا
یزنیلغتنامه دهخدایزنی . [ ی َ زَ نی ی ] (اِخ ) مرثدبن عبداﷲیزنی مصری ، مکنی به ابوالخیر از عمروبن عاص و پسرش عبداﷲبن عاص و جز آن دو روایت کرد و عبدالرحمان بن شماسه و یزیدبن ابی