اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن شعیب عَریشی .شیخ طوسی در رجال خود او را در باب «من لم یرو عنهم »آورده گوید: عبداﷲبن جعفر از او روایت کند. و در فهرست گوید: ثقة و قلی
تغمرلغتنامه دهخداتغمر. [ ت َ غ َم ْ م ُ ] (ع مص ) آب اندک خوردن . (زوزنی ).بکاسه خرد آب خوردن یا کمتر از سیری آن خوردن . یقال : تغمر البعیر؛ ای لم یرو؛ یعنی سیراب نشد. (از منتهی
اسحاقلغتنامه دهخدااسحاق . [ اِ ](اِخ ) ابن محمدبن علی بن خالد مقری تمار. شیخ طوسی او را در باب «من لم یرو عنهم » آورده گوید: محمدبن نوح از وی روایت کرده است . (تنقیح المقال ج 1 ص
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی بن رَزین بن عثمان بن عبدالرحمان بن عبداﷲبن بُدیَل بن وَرقاء خزاعی مکنی بابوالقاسم . شیخ طوسی او را در عداد محدثین که از امامان ن
صالحلغتنامه دهخداصالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن سندی . شیخ طوسی در رجال وی را در عداد «من لم یرو عنهم » شمرده و گوید: اواز انس بن عبدالرحمن و از وی ابراهیم بن هاشم روایت کند. و در فه